۱۳۸۹ خرداد ۱۷, دوشنبه
یه زمانی بچه بودیم و دوچرخه داشتیم. بعد یکی پیداش می شد و میگفت "دوچرخهتو بده برم یه دور بزنم. زود میآرمش." و میرفت و برگشتنش طول میکشید. بعد وقتی ماجرا بدتر میشد که وقت برگشتن آدم به خونه بود و اگه یه کم دیر میکرد باید جواب سوال و جواب مادرش رو میداد. نمیدونم امروز صبح چرا یاد همچین موقعیتی افتادم.
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
حتمن يه كاري كردي كه فكر مي كني آخرش خفتتو مي گيره و بايد جواب بدي
پاسخحذف