۱۳۹۳ خرداد ۲۹, پنجشنبه

اسپانسر مضحکه

با حسابی سرانگشتی در مضحکه‌ی «همون هنرمندان اسپانسری که رفته‌ن برزیل» معلوم می‌شود سفر به برزیل و اقامت در آن کشور برای چند روز و دیدن چند تا بازی از نزدیک و قر و قمبیلی به کمر انداختن، دویست میلیون تومان هزینه دارد. می‌شود حدود شصت هزار دلار. می‌شود خیال کرد سر و ته ماجرا با 30 هزار دلار هم هم‌آمدنی است. یعنی بسیاری از ما که حسودی می‌کنیم به هنرمندان عزیز که با اسپانسر رفته‌اند تا چند روزی شلوارکی به پا کنند و شکمی از عزا در بیاورند و عکس‌های کول سلفی با پرچم ایران بگیرند، این سی هزار دلار ته جیب‌مان پیدا نمی‌شود که نمی‌شود. حالا تو هی بگرد. آن هنرمندان عزیز هم جیب‌شان خالی‌تر از ما. وگرنه که نه اسپانسری لازم بود نه قشون‌کشی‌ای و نه محمدرضا شریفی‌نیایی. می‌توانستند با رفقا بروند برزیل و چار تا عکس پاپاراتزی ازشان در بیاید و برود توی صفحات «عکس‌هایی که تا کنون ندیده‌اید» فیسبوک و قال قضیه کنده شود. کون تابناک و خبرآنلاین و غیره و ذالک هم نسوزد و نیازی هم به جوابیه‌های آبکی نباشد با این استدلال که «خوب کردم دو میلیارد خرج کردم. بقیه هم دارند هزار هزار میلیارد می‌زنند به جیب و دو میلیارد که سهل است.»
این که ته جیب ماها سی‌هزار دلار پیدا نمی‌شود عیبی ندارد. ولی آخر آنانی که خودشان را به تلویزیون و سینما و فرهنگ بخش‌نامه‌ای مملکت فروخته‌اند دیگر چرا؟ اگر این همه برای این است که باز هم با اسپانسر بروند جام جهانی چه حاصل؟ نباید شیشکی بست؟

۱۳۹۳ خرداد ۲۵, یکشنبه

«افکار عمومی» پدیده‌ای‌یه که نسبت به وقایعِ یکسان، واکنش‌هایِ متفاوتی نشون می‌ده. گرچه تصاویر لیلا حاتمی توی کن، واکنش‌های زیادی بین این‌وری‌ها و اون‌وری‌ها برانگیخت، اما تصویرِ نیکی کریمی هیچ حادثه‌ی مهمی شمرده نشد. داعش ماه‌ها تویِ سوریه و شرقِ عراق سَر می‌بُرید، اما وقتی فاصله‌ش با مرزِ ایران کم شد، تبدیل شد به موضوعِ لوده‌بازیِ عزیزانِ فیسبوکی. توی یه سطحِ دیگه ازدواجِ مهناز افشار نظرات رو قطار کرد، ولی سفرِ هیاتِ «نویسندگان و هنرمندان» (با حضور مهناز افشار) به برزیل برای تماشایِ بازی‌ها تقریبا بدون سر و صدا برگزار شد. واکنش‌ها به پایین کشیدنِ نجفی و تصاویرِ تاپ‌لسِ گلشیفته فراهانی هم کاملاً متفاوت بود.
افکار عمومی برایِ سنجیدنِ امور تقریبا بی‌ارزشه، در صورتی که با درنگیدن در موردِ امورِ واقع و مقایسه‌یِ اون‌ها با هم، می‌شه به خوبی فهمید که گرایشِ افکارِ عموم به  چه سمتی‌یه.

به بهانه‌یِ رسیدنِ داعش به سرِ خطِ خبرها، پیشنهاد می‌کنم بیایید و یه کار مثبت بکنید و این فصل از کتاب «ظلم، جهل، برزخیانِ زمین» رو بخونید.

از متن:
«در سال 1921 وینستون چرچیل، فرمانده‌ی نیروی دریایی بریتانیا، با توجه به نیاز کشتی‌ها به سوخت، منطقه‌ای را که امروز عراق خوانده می‌شود، یک کشور مستقل نامید. استقلالِ آن مجموعه‌ی قبایل چه معنا و حاصلی داشت جز اتلاف صدها میلیارد پول نفت برای خرید مقادیری هنگفت جنگ‌افزارِ پیشرفته، سر هم کردن موشک‌های میان‌برد و ریختن آن‌ها بر سرِ همسایگان؟ مبالغی عظیم، بسیار عظیم‌تر از آنچه اسپانیایی‌ها در کشتی‌های پر از طلا و نقره از قاره‌ی جدید بیرون آوردند، اسماً وارد عراق شد اما، در واقع و در نیمه‌ی راه، به کیسه‌ی شرکت‌های جنگ‌افزارساز در غرب رفت، و مردم عراق همان نابرخورداران در برزخِ میان سنّت و تجدّد باقی ماندند.»

http://mghaed.com/books/Injustice/pdf/chap1.pdf

۱۳۹۳ خرداد ۲۰, سه‌شنبه

درباره‌یِ حضورِ شورت

امثال شاهین نجفی و دوستان، بیش از آنکه بتوانند تغییری در شرایطِ کنونی پدید بیاورند، خود فراورده‌یِ شرایطِ کنونی‌اند. شرایطی که از سویی از پروراندنِ هنر (در ساده‌ترین معنایِ آن، یعنی مهارت) عاجز است و از سوی دیگر هر کسی را که زیستنی می‌خواهد ذرّه‌ای متفاوت با زیستنِ بخشنامه‌ایِ دولت، به بیرون از مرزها می‌راند. نتیجه اینکه ایرانیانِ بسیاری به شیوه‌یِ ناصرالدین شاه روانه‌یِ فرنگ می‌شوند و مایه‌یِ سرافکندگیِ مرز و بومِ کوروشِ کبیر که منشورش کونِ دو عالم را پاره کرده.
نجفی هم می‌توانست همینجا بماند و ماهی یکی دو بار مزخرفاتش را در کنار محسن یگانه و فرزاد فرزین در سالن همایش‌های برجِ میلاد به نمایش بگذارد و پولِ خوبی هم به جیب بزند. ما هم می‌گفتم مفتِ چنگش. می‌توانست حتی موسسه‌ای به نام پاسخ برایِ خودش باز کند و کسانی را با اندیشه‌هایِ نابِ آن‌وری نشئه کند. باز هم می‌گفتیم مفتِ چنگش. اما شد آنچه شد. پایین کشیده شد در حالی که شورتی هم در کار بود. هیچ اهمیتی هم ندارد البته. در تاریخ پایین‌کشیدن‌هایی بوده‌اند بدونِ شورت و بسیار موثرتر.
به گمانِ من، دِرنگیدن در مورد شرایطِ پیش از پایین آمدنِ شلوار نجفی -بدونِ توجه به حضورِ شورت- بسیار روشنگرتر از دعوا بر سرِ آن است. شرایطی که بعد از بالا کشیده شدن هم تغییرِ چندانی نکرده و می‌شود همچنان به همان سرعت و دقت به آن اندیشید.