گناه فینچر این است که بازی، هفت و باشگاه مشتزنی، سه فیلم ابتدایی او هستند. فیلمهایی که هر کدامشان میتوانند کارگردانی معمولی را به کارگردانی محبوب و کاردرست تبدیل کنند.
دختر گمشده به دنیای سیاه و تاریک خاص فینچر تعلق دارد و به راحتی میتواند بیننده را گمراه کند و تا پایان، و حتی بعد از فیلم، گمراه نگه دارد. به گمانِ من در دختر گمشده، رسانه نقشی مهم و محوری دارد و بدونِ توجه به کارکردِ رسانه در داستان آن، نمیشود به درک درستی از آن رسید. از نگاهِ من، داستان فیلم نه دربارهی ازدواجی شکستخورده، که دربارهی نقشی است که هیولاهایی به نام رسانه و افکار عمومی میتوانند در خصوصیترین لایههای زندگی آدمها بازی کنند و این لایهها را به شکل روایت خودشان در بیاورند. و اینکه آدمها برای پذیرفته شدن در میانِ تودهی مردم، باید به لباسی درآیند که به مذاق این توده خوش بیاید.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر