یک- میترسم از بودن. از اینکه حدود شصت کیلو جرم دارم و یک چیزی به اسم روح این شصت کیلو را این طرف و آن طرف میکشد، میترسم. درک نمیکنم چرا یک همچون چیزی باید وجود داشته باشد و کلش روی هم بشود من. منی که این همه چیز احتیاج دارد، از آب و غذا و خواب و لباس و فلان بگیر تا عشق و دوستی و محبت و تفریح و سرگرمی. همهی اینها روی هم که چه؟ هیچ درک نمیکنم.
دو- نمیدانم خودم تصمیم گرفتهام که چیزی ننویسم از بعضی تجربهها یا اینکه توانش را ندارم. خیلی از ماجراهای کودکی و نوجوانیام را حتا نمیتوانم نزدیکشان بشوم. ترس دارم از مرورشان. خوشخیالانه فکر میکنم که فراموششان کردهام. اما سادهام. اینی که هستم، این همه ضعفی که حالا دارم، در سن بیست و پنج سالگی، قسمت زیادیاش حتمن برمیگردد به همان دوران.
سه- چند وقت پیش فقط چند کلمه میتوانست سه تا سیگار را روشن و خاموش کند برایم پشت سر هم. حالا تصویر هم نمیتواند انگار. مشغول فراموش کردنم؟ مشغول فریب دادن خودمم؟ نمیدانم.
چهار- روزهایی که به انتظار میگذرند، خرند. من آدم انتظار نیستم انگار. منتظر که باشم، هیچ هیچ هیچ کاری از دستم برنمیآید. ممکن است به راحتی بی خیال صبحانه و ناهار و شام بشوم. اصلن آدم منتظر چیزی بودن نیستم.
پنج- لابد پنج شنبه.
شش- ...
دو- نمیدانم خودم تصمیم گرفتهام که چیزی ننویسم از بعضی تجربهها یا اینکه توانش را ندارم. خیلی از ماجراهای کودکی و نوجوانیام را حتا نمیتوانم نزدیکشان بشوم. ترس دارم از مرورشان. خوشخیالانه فکر میکنم که فراموششان کردهام. اما سادهام. اینی که هستم، این همه ضعفی که حالا دارم، در سن بیست و پنج سالگی، قسمت زیادیاش حتمن برمیگردد به همان دوران.
سه- چند وقت پیش فقط چند کلمه میتوانست سه تا سیگار را روشن و خاموش کند برایم پشت سر هم. حالا تصویر هم نمیتواند انگار. مشغول فراموش کردنم؟ مشغول فریب دادن خودمم؟ نمیدانم.
چهار- روزهایی که به انتظار میگذرند، خرند. من آدم انتظار نیستم انگار. منتظر که باشم، هیچ هیچ هیچ کاری از دستم برنمیآید. ممکن است به راحتی بی خیال صبحانه و ناهار و شام بشوم. اصلن آدم منتظر چیزی بودن نیستم.
پنج- لابد پنج شنبه.
شش- ...
این چهار واسه منم زیاد پیش میاد.
پاسخحذفو البته از وقتی اومدم اینجا اصلا فکر نمیتونم بکنم. یکی هست به اسم مازلو (یعنی بود). که یه نظریه ای داده و یه هرمی ترسیم کرده که مدل نیاز های آدم رو دسته بندی میکنه. من الان احساس این رو دارم که دارم به کف هرم نزدیک میشم.
http://en.wikipedia.org/wiki/Maslow%27s_hierarchy_of_needs