جدای از غیر قانونی بودنِ بورسیهی این حدودِ سه هزار و هفتصد نفر، سطحِ سوادِ آنها خطوط کلیِ تراژدیِ کاملی را روشن میکند. گذشته از اینکه تقریباً همهی دانشجویانِ پُرتلاش و مُستعد، بخشِ مهمی از پشتکارشان را صرف مهاجرت میکنند تا در دنیایِ نو به دنبالِ آزادیهایی درجه دوم و سوم باشند، بورسیههای دولتیِ رشتههایِ اغلب فرهنگی و اجتماعی به کسانی میرسد که کمترین پشتکار و استعدادی ندارند.
نگاهی به خبرهایِ این روزها در موردِ معدل و شرایطِ پذیرش این متقلبان در دورههای ارشد و دکتری نشان میدهد اینها یحتمل دربارهیِ جدول ضرب هم نظرِ خاصی ندارند، چه برسد به دانستن منطق و گزارههای سطح پایین و متوسط این علم که برای مملکتداری ضروری است. راستش اگر هم داستانِ #استیضاح به نفعِ دولت پیش برود و نیز اینها محکوم شوند و بورسیههای تقلبی از آنان باز ستانده شود، باز هم مملکت در دستانِ همینها خواهد بود.
تراژدی همینجاست. اینجا که سرنوشتِ مملکت به گونهای نظاموار، میانِ کسانی دست به دست میشود که نه سوادِ مملکتداری دارند، نه ضریبِ هوشی و پشتکارِ آموختنِ امور را.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر