نکته اینجاست که در میانِ هیاهویِ من شارلی هستم/نیستم، کسی یادی نمیکند از داستانِ کاریکاتور «توهینآمیز» مانا نیستانی، تعطیل شدنِ روزنامهی ایران و مهاجرت اجباری یا خودخواستهی مانا از آن یکی ایران. (مهاجرتی که احتمالاً هم برای مانا و هم برایِ تاریخِ کاریکاتور ایران بهتر بود!) آن زمان نه کسی شارلی شد، نه احمد و نه حتی مانا نیستانی. اگر هم میشد برای کسی نه مهم بود و نه به یادش میماند و نه موضوعِی میشد برای هستم/نیستمبازیِ کسانی که عادت دارند خودشان را یا سرِ پیاز ببینند یا تهِ آن.
به راحتی میتوانم روزنامهنگارانی ایرانی را تصور کنم که در دقیقههای استراحت و کشیدنِ سیگار، نظر میدهند که «تقصیرِ خودِ شارلی بود، هر که از هر دستی بدهد از همان دست میگیرد و اصلاً چرا باید توهین کرد که نتیجهاش بشود این؟» چنین کسانی نمیدانند حمایت از شارلیها، نه حمایت از «توهین» است و نه ربطِ چندانی به شرقستیزی و اسلامهراسی دارد. حمایت از چیزی است که اگر نبود، همکارانمان در زندانهای فرانسه روزها را میشمردند و روزنامههای صبحِ پاریس، اخبارِ بخشنامهای دریافت میکردند. طبعاً فرانسه هم نه جایگاهی در جامعهی جهانی داشت و نه اصلاً برای کسی مهم بود که روزنامهنگارانش در زنداناند و یا دستهدسته در محلِ کارشان سلاخی میشوند. اولاند هم یحتمل مشغول تکذیب بود و انکار و شاید پرسیدنِ سوال از خبرنگارانِ کشورهایِ دیگر!
آزادیِ بیان، حفظِ آن و حمایت از آن هزینههای سنگینی دارد، اما نه به اندازهی زندانی کردنِ روزنامهنگاران، توقیفِ فلّهای رسانهها و ایجادِ فضایی رُعبآور که حتی توانایی درست اندیشیدن را هم از شهروندان بگیرد، چه برسد به توانایی بیان کردن.
به راحتی میتوانم روزنامهنگارانی ایرانی را تصور کنم که در دقیقههای استراحت و کشیدنِ سیگار، نظر میدهند که «تقصیرِ خودِ شارلی بود، هر که از هر دستی بدهد از همان دست میگیرد و اصلاً چرا باید توهین کرد که نتیجهاش بشود این؟» چنین کسانی نمیدانند حمایت از شارلیها، نه حمایت از «توهین» است و نه ربطِ چندانی به شرقستیزی و اسلامهراسی دارد. حمایت از چیزی است که اگر نبود، همکارانمان در زندانهای فرانسه روزها را میشمردند و روزنامههای صبحِ پاریس، اخبارِ بخشنامهای دریافت میکردند. طبعاً فرانسه هم نه جایگاهی در جامعهی جهانی داشت و نه اصلاً برای کسی مهم بود که روزنامهنگارانش در زنداناند و یا دستهدسته در محلِ کارشان سلاخی میشوند. اولاند هم یحتمل مشغول تکذیب بود و انکار و شاید پرسیدنِ سوال از خبرنگارانِ کشورهایِ دیگر!
آزادیِ بیان، حفظِ آن و حمایت از آن هزینههای سنگینی دارد، اما نه به اندازهی زندانی کردنِ روزنامهنگاران، توقیفِ فلّهای رسانهها و ایجادِ فضایی رُعبآور که حتی توانایی درست اندیشیدن را هم از شهروندان بگیرد، چه برسد به توانایی بیان کردن.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر